درنیکادرنیکا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

زندگی درنیکا جون

خداحافظی با منشیم

سلاممممممممممم داریم به تولدم نزدیک میشیم و منشیم دیگه داره قراردادش تمام میشه و هممون از دستش راحت میشیم و میخواد با همه خداحافظی بکنه منشی: چون تا تولد عزیزم چند روزی بیشتر نمونده و من هم نمیرسم که بخوام مطالب جدیدی بنویسم خواستم که الان خداحافظی کنم و بگم که ببخشید که عکسها رو اینجوری پشت سرههم گذاشتم چون خیلی دیر به دستم رسید و وقت نمیکردم که برای هر کدام یه موضوع انتخواب کنم ولی مطمئنا"باباش و مامانش همه رو درست میکنن. همتون و دوست دارم                                                &...
6 دی 1391

متخصص جوووووورچین(lego)

سلااااام ببخشید که باز منشیم رفت ولایتشوووووووووووون و من کمتر مطلب نوشتم یه چیزی رو میدونید من تازه چند تا جور چین برام هدیه اورده شده(با بام و مامانم که نمی خرند) و همه فکر میکردند که برای سن الانم و تا چند سال ایندم جواب میده ولییییییییییییییییییییی من شگفتی ساز شدم و جور چینای ٢ برابر سنم هم هم هم هم هم حل کردم اگر مشکل جور چین داشتین من هستتتتتتتتتتتتتتم قیمت حل جور چین متعاقبا" اعلام میشود (زندگی خرج دارد) بوووووووووووووووسسسسسسسسس بغلللللللللللللللللللللللل ...
28 آبان 1391

شهر بازی ستاره فارس و.......................

سلااااااااااام یه روز که میشه فکرکنم ١٢/8/91 بود رفتیم ستاره باعموها و خاله ها بولینگ بازی کنیم. خلاصه مثل اینکه بد نبود و به همه خوش میگذشت.بعد از بولینگ رفن یه بازیکه یه توپ و دو دستگیره داشت که نمیدونم اسمش چی بود. منم که دیدم داره سرم کلاه میره راه اوفتادم تو شهر بازی و همه چیز و چک کردم و بلاخره 2 بار سوار قطار شدم که ناگهان چشمم خوردبه یه چیزی بنام ماشین برقی و رفتم سراغش که منشیم من و گرفت و گفت باید نوبت بگیری و تو تنها که نمیشه سوار بشی.خلاصه تا نوبتم شد مثل اینکه 25 بار رفتم که برم تو که جلوم ومیگرفتن خلاصه من وای رفتیم سوار شدیم(هر جا میرم ای هم میاد و مثل کنه میمونه)و کلی رانندگی کردم که اصلا" سخت نب...
17 آبان 1391

تا حالا سالاد با مزه دستهای نی نی خوردین؟

سلاممممممممممم داشتم ازمهمانی آقا بارمان میگفتم که به مرحله شام خوردن رسیدیم روی میز از غذاهای رنگارنگ برای بزرگترها بود و دیگه جا برای ظرف سالاد نبود و ظرف و ای(منشیم) اورد و گذاشت رو گلمیز جلوی من.منم که فکر بازی به سرم زده بود با ای که من هر کاری بکنم نه نمیگه شروع کردیم با سالاد ها بازی کردن البته با قاشق مخصوص سالاد و کاملا" بهداشتی. البته بازی کسل کننده شد و من با یه ابتکار جالب و تائید ای(منشیم) با دست رفتم توی ظرف سالاد و شروع کردم به اینکه ببینم سالاد از چه چیزهایی درست شده مزهاش چجورین و .....که توی ظرفهای مخصوص سالاد هم کشیدم و همه هم خوردن و خوششون اومد.که این بر میگرده به این موضوع که سالاد با مزه دستهای نی نی خو...
17 آبان 1391

دیدن نی نی جدید

سلامممممممم پنجشنبه شب در تاریخ ١١/٨/١٣٩١ ما باتفاق رفتیم خونه دوست مامان و بابام باسم  آقارضا و هستی جون .یه نی نی بدنیا اوردن بنام آقا بارمان. (یه چیزی بگم تو جمعی که تایپیستم هم هست ما ٣ تا نی نی هستیم که من از همه بزرگترم بعدش اقا آرتین هستند که نی نی آقا علیرضا و خاله نغمه هستند و آقا بارمان که تازه بدنیا اومدن.) ما شام اونجا بودیم برای همین حدود ٤ ساعت مهمانی طول کشید. بچه ها من عاشق نی نی کوچولوها هستم حاضرم همش با اونا بازی کنم. خلا صه داشتن اقا بارمان و خواب میکردن و منم داشتم نازش میکردم تا نی نی خوابش برد.و توی اتاق من و نی نی و منشیم بودیم که مامانم اومد و خواست من و ببر بیرون که مبادا نی نی بیدار بشه.من...
13 آبان 1391