سفر به دبی و راز خوابیدن من
سلللللللللللاممممممممم میخوام داستان یه سفر رو براتون تعریف کنم سفر به دبییییییییییییییییییی شهریورماه سال ١٣٩٠بود که من همراه مامان وبابا و عموها وخاله هام رفتیم دبی مسافرت من اون موقع ٨ ماه داشتم و تازه میخواست اولین دندونم در بیاد و من خیلی بیتاب بودم.تو اون سفر عمو تایپیستم هم با من بود .باعث تعجب همه بخصوص بابا و مامانم بود که چرا من بغل عموم خواب میرم ولی بغل بقیه گریه میکنم رازززززززززززززز حالا رازشو میگم من لثه هام خیلی درد میکرد و مامان وبابام میگفتن فقط از وسایل استریل مخصوص باید استفاده بکنم. اخه یکی نبود بگه تو پاساژ در حین راه رفتن منی که درد میکشم وسیله مخصوص لثه اونم استریل از کجا بیارم.منی ...
نویسنده :
درنیکا
17:25